۹ بدترین کار مدیران که باعث استعفای کارمندان می شود

  • توسط admin
  • 7 قبل
  • 461
  • 0

happy-staffدر این نوشتار درباره ۹ کار مدیران که باعث استعفای کارمندان می شود بحث خواهد شد. مدیران اغلب از رفتن بهترین کارمندهایشان گلایه می‌کنند، و البته باید هم گلایه کنند – کم‌تر چیزی به این اندازه که افراد شایسته استعفاء بدهند و بروند، هزینه بر و مخرب است. آن‌چه دردناک است این است که به آسانی می‌توان از بروز این مسئله جلوگیری کرد. همه‌ی آن‌چه نیاز است، چشم‌اندازی جدید و کوششی بیش‌تر از سوی مدیر است. پیش از هر چیز، ما باید ۹ بدترین کاری را که مدیران انجام می‌دهند و در پی آن افراد شایسته کارشان را ترک می‌کنند، بشناسیم.

باورش تا حد زیادی سخت است مدیران اغلب چگونه از رفتن بهترین کارمندهایشان گلایه می‌کنند، و البته باید هم گلایه کنند – کم‌تر چیزی به این اندازه که افراد شایسته استعفاء بدهند و بروند، هزینه بر و مخرب است.

مدیران تمایل دارند برای مسئله‌ی استعفا و رفتن کارمندانشان، از زمین و زمان گلایه کنند، حال آن‌که اصل ماجرا را نادیده می‌گیرند‌: آدم‌ها شغل‌ها را ترک نمی‌کنند، بلکه مدیران را ترک می‌کنند.

آن‌چه دردناک است این است که به آسانی می‌توان از بروز این مسئله جلوگیری کرد. همه‌ی آن‌چه نیاز است، چشم‌اندازی جدید و کوششی بیش‌تر از سوی مدیر است.

پیش از هر چیز، ما باید ۹ بدترین کار را که مدیران انجام می‌دهند و در پی آن افراد شایسته کارشان را ترک می‌کنند، بشناسیم.

۱.آن‌ها از افراد بیش از اندازه کار می کشند.

هیچ چیز مانند کار کشیدن بیش از اندازه، کارمندان شایسته را از پای در نمی‌آورد. این کار به اندازه‌ای فریبنده است که مدیران پیاپی در دام انجام آن می‌افتند. کار بیش از اندازه کشیدن از کارمندان شایسته گیج‌‌کننده است، چون که سبب می‌شود آنها احساس‌کنند به خاطر عملکرد خوبشان، مجازات می‌شوند.

کارکشیدن بیش از اندازه از کارمندان پاد-بهره‌ور یا ضد بهره‌وری نیز است. پژوهش جدید از دانشگاه استنفورد نشان می‌دهد با گذشتن ساعت‌های یک هفته کاری از ۵۰ ساعت، بهره‌وری در هر ساعت به شدت کاهش می‌یابد و پس از ۵۵ ساعت کاری در هفته، بهره‌وری به اندازه‌ای کاهش می‌یابد که دیگر چیزی از آن کار بیش‌تر نصیبتان نمی‌شود.

اگر می‌خواهید میزان کاری را که کارمندان بااستعدادتان انجام می‌دهند افزایش دهید، بهتر است که مقام آنان را نیز توضیح بدهید کارمندان با استعداد، حجم کاری بیش‌تر را انجام می‌دهند ولی اگر گلویشان را بفشارید دیگر تحمل نخواهند کرد. بالابردن رتبه، تشویق و تغییر عنوان راه‌های قابل قبولی برای افزایش حجم کاری هستند. اگر شما تنها به این دلیل که افراد بااستعداد هستند و بدون این‌که چیزی را تغییر داده باشید، حجم کاری‌شان را افزایش دهید، آنها به دنبال شغلی دیگر خواهند رفت که به آنها آن‌چه را شایسته‌شان هست می‌بخشد.

۲.آن‌ها به مشارکت افراد توجه نمی‌کنند و به کار خوب پاداش نمی‌دهند.

این ساده است که شما اثر انگشت تشویق روی شانه‌ی شخصی را ناچیز بدانید، به ‌ویژه زمانی که آن شخص از انگیزه‌ی ذاتی بالایی برخوردار است. هیچ کس به اندازه‌ی کسانی که سخت کار کرده است و همه‌ی کوشش خود را انجام داده است، دوست ندارند که قدردانی شود. مدیران باید با افراد خود در ارتباط باشند تا بدانند چه چیزی آنان را خوشنود می‌سازد (برای برخی، این می‌تواند یک ارتقاء رتبه باشد و برای دیگران شناساندن تلاششان به افراد دیگر است) و سپس هم دادن پاداش برای انجام کاری که به خوبی انجام داده‌اند. تنها در صورتی این کارها را به خوبی انجام دهید، انتظار افرادی که عملکردی عالی داشته‌اند را برآورده ساخته‌اید.

۳.آن‌ها به کارمندان‌شان اهمیت نمی‌دهند.

بیش از نیمی از افرادی که کارشان را ترک می‌کنند، این کار را به دلیل نوع رابطه با رییس‌شان انجام می‌دهند. شرکت‌هایی که از هوش بالایی برخوردارند، اطمینان کافی دارند مدیران‌شان میان رفتار حرفه‌ای خود و انسان بودن، توازن برقرار ساخته‌اند. اینان مدیرانی هستند که موفقیت یک کارمند را ارج می‌نهند، با کارمندانی که روزهای سختی را پشت سر می‌گذارند، هم‌دردی می‌کنند و در همان حال افراد را به چالش می‌کشند حتی اگر کسی از آنها ازرده شود. رییسانی که در انجام این امور ناکام می‌مانند، نرخ بالایی از ترک کار از سوی کارمندان را پیش روی خود دارند. ناممکن است بیش از هشت ساعت برای کسی کار کنید و آنها به هیچ وجه به تحویل گرفتن کارتان نیندیشند. واقعا این کار مدیران که باعث استعفای کارمندان می شود.

۴.آن‌ها به تعهدهای خود پایبند نیستند.

زمانی که شما قولی به افراد می‌دهید، در واقع روی طناب باریکی گام برمی‌دارید که مرز میان، خوشنود ساختن آن افراد و ترک‌کردن کار توسط آنها است. زمانی که شما تعهدی را به جا می‌آورید، جایگاه شما در چشم کارمندان‌تان بالاتر می‌رود چرا که خودتان را قابل اعتماد و قابل احترام نشان داده‌اید (دو ویژگی که برای یک رییس بسیار مهم هستند). ولی زمانی که به تعهدهای خود پایبند نیستید، شخصی غیرقابل اعتماد، بی‌تفاوت و نامحترم جلوه می‌کنید. گذشته از همه این‌ها اگر شخص رییس به تعهدهای خود عمل نکند دیگر چه انتظاری از دیگران می‌توان ‌داشت که به تعهدهای‌شان پایبند باشند.

۵.آن‌ها افراد نامناسبی را استخدام می‌کنند و در کار به آنها بها می‌دهند.

کارمندان شایسته که کارشان را به خوبی انجام می‌دهند، دوست دارند با افرادی حرفه‌ای که از طیف خودشان هستند همکار باشند. زمانی که مدیران از پس این کار دشوار برنمی‌آیند یعنی افراد شایسته‌ای را استخدام نمی‌کنند، این کارشان سبب انگیزه-زدایی ازکارمندانی خواهد شد که با این نیروهای جدید همکاری می‌کنند. حال اگر به این کارمندان ناشایست بها داده شود که دیگر اوضاع بدتر هم خواهد شد. این توهینی بزرگ است که شما با وجود این‌که کارتان را به بهترین شکل انجام داده‌اید در برابر کسی که فقط به او بهای بیش‌تری داده می‌شود، کنار زده شوید. جای شگفتی نیست که افراد شایسته در این شرایط کار را ترک می‌کنند.

۶.آن‌ها نمی‌گذارند افراد شور و اشتیاق خود را دنبال کنند.

کارمندان با استعداد افراد پرشوری هستند. فراهم آوردن فرصت‌هایی که آنها بتوانند شور و اشتیاق خود را دنبال کنند به افزایش بهره‌وری و رضایت شغلی می‌انجامد. ولی بسیاری مدیران می‌خواهند که افراد را درون جعبه کوچکی به کار گمارند. این مدیران بیم آن دارند که تمرکز آنها روی چند مسئله و دنبال کردن شور و اشتیاق‌شان به کاهش بهره‌وری‌شان بینجامد. این ترس بی‌اساس است. مطالعات نشان می‌دهد افرادی که در محل کار به دنبال شور و اشتیاق هستند، چیزی به نام “سیال بودن ذهن” را تجربه می‌کنند. یک حالت سرخوشی در ذهن که ۵ برابر بیش‌تر از شرایط عادی ایجاد بهره‌وری می‌کند.

۷.آن‌ها در پرورش مهارت‌های افراد شکست می‌خورند.

زمانی که از مدیران درباره بی‌توجهی‌شان به کارمندان پرسیده می‌شود، آنها می‌کوشند با به کار بردن واژه‌هایی هم‌چون “اعتماد”، “خودمحوری” و “توانمندسازی” دست به بهانه تراشی بزنند. این‌ها کاملا چرند است. مدیران خوب فارغ از این‌که کارمندان‌شان چقدر مستعد هستند به مدیریت می‌پردازند. آنها به کارمندان‌شان توجه می‌کنند و پیوسته می‌شنوند و بازخورد می‌دهند. شاید برای مدیریت آغازی تعریف شده باشد ولی بی‌شک پایانی برای آن نیست‌. زمانی که شما کارمند مستعدی دارید، این دیگر به شما مربوط است که حوزه‌هایی را بیابید که او در آن مجموعه مهارت‌هایش را پرورش و گسترش می‌دهد. مستعدترین کارمندان نیازمند بازخورد هستند-بیش‌تر از بازخوردی که کارمندان دیگر نیاز دارند- و این کار شماست که چنین چیزی را ممکن سازید. اگر چنین کاری را انجام ندهید، بیش‌تر افراد شما خسته و البته از خود راضی خواهند شد.

۸.آن‌ها در بهره‌برداری از خلاقیت کارمندان ناکام می‌مانند.

مستعدترین کارمندان می‌خواهند هر آن‌چه که به سراغش می‌روند را بهبود بخشند. اگر شما تنها به دلیل رضایت از وضعیت کنونی، توانایی آنها در تغییر و بهبود امور را نادیده بگیرید، آنها را از کارشان بیزار می‌سازید. محبوس ساختن این میل ذاتی به خلاقیت، نه تنها آنها را محدود می‌سازد بلکه شما را نیز محدود می‌کند و یادتان باشد قطعا این یک کار مدیران که باعث استعفای کارمندان می شود خواهد بود.

۹.رییسان بزرگ کارمندان‌شان را برای انجام کارهایی که در آغاز ناممکن به نظر می‌رسند به چالش می‌کشند.

به جای هدف‌های عادی و رو به افزایش، برای‌شان هدف‌هایی والا را درنظر می‌گیرند تا آنان را از حوزه آسایش و امن‌شان بیرون بیاورند. پس مدیران خوب هر آن‌چه را در توان دارند انجام‌ می‌دهند تا به آنان کمک‌ کنند که موفق‌شوند. زمانی که افراد با استعداد و باهوش کار خود را خیلی ساده و خسته‌کننده بیایند، به سراغ کار دیگری خواهند رفت که در آن کار داشته‌های ذهنی‌شان به چالش کشیده شود.

در نظر گرفتن همه جوانب

اگر می‌خواهید افراد شما در کارشان باقی بمانند، باید با دقت بیندیشید که چگونه با آنان برخورد کنید. هر چند کارمندان خوب بسیار سرسخت هستند ولی استعداد آنان گزینه‌های بی‌شماری را پیش روی‌شان قرار می‌دهد. شما باید کاری کنید که آنها برای‌تان کار کنند.

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *