۱٫ آزادی عمل به کارکنان در انجام امور قسمت خود: منظور از آزادی عمل، فکر کردن و عمل نمودن در مورد حیطه کاری خود میباشد. در این صورت کارکنان احساس رضایت میکنند و از انجام کار خود ابراز خشنودی مینمایند.
۲٫ اهمیت دادن به هر شغل بدون مقایسه با مشاغل دیگر سازمان : اگر به هر شغل بعنوان یک کار مهم و مورد نیاز در سازمان توجه شود، هیچگاه مقایسه بین مشاغل و مشخص کردن مهمترین و کم اهمیتترین، پیش نمیآید. در نظر مدیریت منابع انسانی، وجود کلیه شغلها در جایگاه خود مهم و برای ادامه کار سازمان و رسیدن به اهداف عالی ضروری و لازم است. در این صورت هیچ کس احساس حقارت نمیکند و کارکنان با انجام کاری که مسئول آن هستند ابراز رضایت و خشنودی میکنند.
۳٫ ارزیابی عملکرد: فرآیندهای مختلفی در مدیریت منابع انسانی وجود دارد. از جمله آنها، ارزیابی عملکرد کارکنان میباشد که به نوبه خود بسیار حائز اهمیت و در خور توجه است. برای دستیابی به یک عدالت در سنجش عملکرد کارکنان، در هر سطوحی میبایست ارزیابی دو جانبه یعنی مدیران از زیردستان خود و کارکنان از مدیران و رواسای قسمت خود صورت گیرد. این روش میتواند مناسبات بین آنها را بهبود ببخشد و نظر کارکنان نسبت به مدیریت را تغییر دهد.
۴٫ زیبایی محل کار : زیبایی و آراستگی محل کار موجب دلچسب شدن آن برای کارکنان میشود. در یک بررسی بعمل آمده مشخص شد که استفاده از رنگهای دلپذیر در محیط کار باعث کاهش غیبتهای مکرر کارکنان، افزایش دلبستگی و دلگرمی آنان به کار و کاهش خستگی عمومی بدن میگردد. سلولهای چشم در مقابل طول موجهای مختلف حساسیتهای مختلف از خود نشان میدهند. مثلاً رنگهای روشن و ملایم چشم و اعصاب کارکنان را آرامش میبخشند و با توجه به تحقیقات روانشناسی ناخودآگاه در آنان شور و علاقه به کار ایجاد میکنند.
۵٫ افزایش دانش کارکنان : سازمانهای یادگیرنده بدنبال کسب بهترینها (از جهات مختلف) هستند. برای بدست آوردن بهترینها باید دائماً آموخت و آموختهها را انتقال داد. این کار را همه کارکنان از مدیر ارشد تا کارکنان ساده سازمان به نسبت نیاز شغلی باید انجام دهند. آموزش مستمر به سازمان قدرت میدهد و سرعت حرکت را برای رسیدن به هدف، بیشتر میکند. در سازمانهای یادگیرنده، بدلیل افزایش توانایی فکری کارکنان، آموزش روشهای جدید، عدم وجود سرزنش، استقبال از ایدههای جدید، کاهش شدید تنبیهها، تقویت رضایتمندی کارکنان، تقسیم قدرت در بین کارکنان و … کارکنان از کار خود لذت میبرند و دائماً در حال پویایی هستند در چنین سازمانی بهیچ وجه بیتفاوتی بوجود نمیآید. در سازمانهای یادگیرنده، نوآوری و خلاقیت بسیار بالا است. هر چه آموزش با کیفیتتر و بیشتر صورت گیرد، موجب ایجاد تغییر در افراد میشود. که نتیجه آن بوجود آمدن افرادی خلاق و فعال میباشد و باعث پیشرفت سازمان میگردد. برای ایجاد سازمانی یادگیرنده، ضمن تلاش برای ایجاد این رویه و گسترش فرهنگ یادگیری، باید مدیران بر این عقیده باشند که هزینه یادگیری و آموزش با ارتقاء دانش و افزایش سطح تخصصی افراد جبران خواهد شد. در حقیقت با بسط فرهنگ یادگیری و افزایش سطح دانش، سود نهایی سازمان بیشتر خواهد شد. از دیگر فواید آموزش، آشنایی کارکنان با مشکلات و در نتیجه ایجاد تفکر، پویایی بلند مدت در سازمان، خلاقیت، نوآوری و همچنین باعث عدممقاومت کارکنان در برابر تحولات و تغییرات سازمان و… میشود.
۶٫ شایسته سالاری: شایسته سالاری را میتوان انتخاب بهترینها در مناسبترین جایگاه تعریف کرد. امروزه سازمانها برای رسیدن به سطح مطلوب خود، نیاز به بکارگیری انسانهایی با خصوصیات و شایستگیها بالا دارند. مطمئناً هیچ کسی یافت نخواهد شد که خواهان شایسته سالاری نباشد. یعنی شایسته خواهی در همه وجود دارد. اما هر کس شایسته را بنوعی تعریف میکند. در این میان سازمان باید با معیارهای منطقی و علمی بدنبال شایسته شناسی و بعد شایسته گماری و برای آینده شایسته پروری نماید.
۷٫ مشارکت کارکنان در تصمیمات سازمان: همانطور که در جلسهی پنجم دورهی رفتار سازمانی آکادمی مجازی ایرانیان بحث شد ،میتوان یکی دیگر از روشهای کنترل و از بین رفتن بیتفاوتی را تقسیم قدرت در نظر گرفت. اجازه دادن به کارکنان برای تصمیمگیری بر اساس سطح مسئولیت آنها میباشد که موجب همکاری و مشارکت کارکنان در پیش بردن سازمان، بسمت اهداف خود میشود. درصورت مشارکت کارکنان در تصمیمگیری اختلاف در نظرات و تعیین اولویتها از بین میرود و موجب نزدیکتر شدن نظرات مدیران و کارکنان میشود. مشارکت در تصمیمگیری باعث میشود که استرس ناشی از انتظارات مبهم و دائماً در حال تغییر مدیریت کاهش یابد، انگیزه برای انجام کار درست افزایش پیدا کند، کمیت و کیفیت در عملکرد کارکنان بیشتر شود و ارزیابی عملکرد کارکنان با صحت بیشتری انجام شود.