۸ دلیل برای شگفتی سازی آقای دیوانه

  • توسط admin
  • 7 قبل
  • 666
  • 0

01

محمد آکوچکیان – در روزهای اولیه رقابت درون حزبی که آقای ترامپ خود را نامزد انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا نمود من متن کوتاهی را در کانال تلگرام آکادمی منتظر نمودم که واکنش همراه با تمسخر بسیاری را برانگیخت. که تصویر آن را مشاهده می کنید.

01

ترامپ اغلب به عنوان یک میلیاردر عیاش شناخته می شود. اما شاید در ایران کمتر کسی او را به عنوان یک نویسنده و مدرس برجسته کسب و کار بشناسد. از همان آغاز مشخص بود که آقای ترامپ گامهای محکمی را برای پیش بردن برنامه های خود بر می دارد. او به این فرایند به چشم فروش کالائی به نام “خودش” نگاه می کند و سعی می کند اصول بازاریابی  و رهبری استراتژیک کارزار انتخاباتی خود را دقیقا بر اساس آموزه های کتابها و نمایشهای تلویزیونی خود به پیش برد.

اگر شو تلویزیونی وی را که با حضور هنرمندان شناخته شده آمریکا ساخته می شد دیده باشید، آنگاه همین آقای ترامپ بی ادب و بی مبالات را مشاهده می کنید که در تحلیلهای کسب و کار خود کاملا درست عمل می کند. من نمی خواهم اجازه بدهم که نگرانیم از تاثیرات احتمالی منفی انتخاب وی بر ایران، جلوی یک قضاوت کارشناسانه را بگیرد. لذا با من در این نوشتار همراه باشید. چون اعتقاد دارد به دور از شتابزدگیهای اولیه می شود با این فرد، در راستای منافع ملی کار کرد.

خیلیها او را دیوانه و عیاش می دانند. اما من با اسدالله بادامچیان، نایب رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، موافقم که روز ۱۹ آبان گفت: “کسی که دارای این همه امکانات، شرکت و ثروت است که دیوانه نیست!!”

چند هفته پیش هیلاری کلینتون در سالروز تولدش عکسی از خودش در توئیتر منتشر کرد و نوشت: تولدت مبارک رئیس جمهور آینده آمریکا!

هم او ، هم هوادارانش و هم قریب به اتفاق تحلیلگران سیاسی در آمریکا و سایر نقاط جهان، تقریباً تا ۹۰% مطمئن بودند که چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، یک زن خواهد بود؛ نظرسنجی ها هم این را نشان می دادند.

با این حال، از اولین ساعات اعلام نتایج، مشخص شد که دونالد ترامپ پیش افتاده است. در ابتدا گمان غالب بر این بود که با شمارش آرای ایالت های کلیدی، کلینتون برنده خواهد شد اما چنین نشد و هر چند در مقاطعی کلینتون به ترامپ نزدیک شد اما هیچگاه به او نرسید و به کاخ سفید هم.

این نتیجه جهان را در شگفتی فرو برد. قیمت طلا بالا رفت، نفت و دلار افت کردند و شاخص بسیاری از بورس ها شکست.

تا پیش از این، در همه انتخابات معاصر آمریکا، نظرسنجی ها دقیق بودند و از روی آنها می شد نتیجه را پیش بینی کرد اما این انتخابات، صحت علمی نظرسنجی ها زیر سؤال برد تا جائی که CNN گفت: مرگ صنعت پیش بینی رسانه ای!!

حال پرسش اینجاست که چرا چنین شد و شخصیتی که ابتدا در عرصه سیاسی “گمنام” بود، سپس “مورد تمسخر” قرار گرفت و بعد “منفور” شد، چگونه در مرحله آخر توانست “رئیس جمهور” شود؟!

۱ – شاید اولین پاسخ، به کارنامه سفید سیاسی او در برابر کارنامه پر غلط سیاسی کلینتون مرتبط باشد. ترامپ، قبل از کاندیداتوری به عنوان تاجری موفق و مجری یک برنامه تلویزیونی شناخته می شد و کتاب هایی هم در زمینه کارآفرینی و موفقیت داشت. اما هیلاری کلینتون کارنامه ای آکنده از فعالیت ها و مسؤولیت های سیاسی داشت. او سال ها سناتور بود و بعدها وزیر امور خارجه آمریکا شد و البته ۸ سال نیز در دوران ریاست جمهوری همسرش بیل کلینتون، در کسوت بانوی اول آمریکا در کاخ سفید اقامت داشت.
به علاوه، او در شرایطی کاندیدا شد که یک دموکرات، رئیس جمهور آمریکا بود.

این شرایط باعث شد دست ترامپ – که دیکته ای در سیاست ننوشته بود – در انتقاد از دموکرات ها، دولت مستقرشان و کاندیدای آنها باز تر باشد و هیلاری و تیمش نتوانند در این عرصه ضدحمله ای داشته باشند. نمونه بارز حملات بی پاسخ ترامپ علیه کلینتون را می توان در قضیه ایمیل دید که آثار مخرب فراوانی در آرای کاندیدای دموکرات ها داشت.

۲ – ترامپ با زیرکی تمام توانست خود را به یک “برند” خاص تبدیل کند. در علم برندینگ گفته می شود که هر چقدر یک برند، بُرنده تر و تیز تر باشد، قدرتش بیشتر است و بیشتر در یادها می ماند. این نکته ای بود که ترامپ و تیم برندینگ او، به خوبی از عهده اش برآمدند.

در بازاریابی اساس عمل بر ایجاد و برجسته نمودن تفاوتهای برندمان با دیگران است.
وقتی ترامپ به عنوان یکی از کاندیداهای اولیه جمهوریخواهان وارد رقابت های درون حزبی شد، طبق روال از او پرسیدند که اگر جمهوریخواه دیگری کاندیدای نهایی شود، آیا ترامپ از او حمایت خواهد کرد؟ و ترامپ برخلاف عرف سیاسی گفت: نه! خودم به تنهایی ادامه خواهم داد. اینجا بود که او بر متفاوت بودن خود با دیگران تأکید کرد و توجهات را به خود جلب کرد.

گاو بنفشی که ترامپ به دنبال آن بود خیلی زود خودش را نمایان کرد.

سپس با اتخاذ مواضع تند و تیز، برند خود را بُرنده تر کرد؛ اظهاراتی مانند کشیدن دیوار حائل بین آمریکا و مکزیک، ممنوع الوورد کردن مسلمانان به ایالات متحده، محدود کردن مهاجران، استفاده از بمب اتم، پاره کردن برجام و نظایر این ها.
او پس از آن که توجهات را به خود جلب کرد، با زیرکی مواضعش را تعدیل کرد.

این برندسازی هدفمند، شاید مهم ترین عامل پیروزی او بوده است. البته شاید استقلال مالی او از اسپانسرها باعث شد تا او بتواند رنگ متمایز مخصوص به خود را داشته باشد.

01

۳ – ترامپ برغم همه غرور و سرسختی اش، توانست فضای به وجود آمده علیه خودش را به نحوی هوشمندانه مدیریت کند. تقریبا در تمام دوران کارزار انتخابات ایالات متحده وی هیچ فرصت مستقیمی برای معرفی خود نداشت. هر چه بود تماما تهدید بود. کاری که او باید می کرد تبدیل این تهدیدها به فرصت بود. از اواسط رقابت های انتخاباتی به بعد، تقریبا همه نهادهای رسمی، رسانه ها، نخبگان و حتی بخش های مهمی از جمهوریخواهان، علیه ترامپ موضع گیری کردند. این شرایط سخت و شکننده می توانست ترامپ را فرو بریزد ولی او این فضا را به عرضه ای برای مظلوم نمایی تبدیل کرد و این گزاره را ترویج داد که او در میان هجمه های حکومت و رسانه ها ، تنها مانده است و نیاز به کمک مردم دارد.

ترامپ خیلی هوشمندانه توانست از سنگ و آجرهائی که دیگران به سویش پرتاب نمودند برای خود یک قصر شاهانه بسازد.

در واقع، رأی مردم به ترامپ به گونه ای اعتراض آنها به جریان غالب حاکمیت در آمریکا (و نه نظام آمریکا) بود و الّا فردی با سابقه سیاسی صفر ، آن هم بعد از آن هم تخریب نمی توانست نظر مردم را به خود جلب کند.

۴ – حملات تیم هیلاری کلینتون علیه ترامپ و افشاگری ها علیه او که عمدتاً ناظر به مسائل اخلاقی بود، زودتر از موعدی که باید آغاز شد. بعد از آن افشاگری ها، محبوبیت ترامپ بسیار کاهش یافت ولی در گذر زمان، این مسائل در جامعه ای مانند آمریکا عادی شد و از ترامپ توانست ضد حمله های مؤثری را ترتیب دهد و مثلاً با یادآوری رسوایی کلینتون و مونیکا چنین استدلال کند که اگر خودش حرف خلاف اخلاق زده، بیل کلینتون (همسر هیلاری) عملاً مرتکب چنین کاری شده است یا با پیش کشیدن مسأله ایمیل ها، توانست جو را عوض کند. ضمن اینکه بر نقش هیلاری در ترساندن زنان مورد تعرض گرفته توسط همسرش به شدت تاکید نمود و تعدادی از آنها را در یک حرکت زشت در روز مناظره دوم، درست روبروی جایگاه هیلاری نشاند.

شاید اگر حملات کمپین دموکرات ها دیرتر صورت می گرفت، تیم ترامپ نمی توانست فرصتی برای رهایی از غافلگیری پیدا کند.

۵ – تأکید بیش از حدکلینتون و حامیانش بر مباحث حقوق بشری با محوریت اقلیت ها (رنگین پوست ها، مهاجران،دگرباشان جنسی و …) هر چند در جلب آرای این افراد به دموکرات ها مؤثر بود اما این حس را به اکثریت سفید پوست و طبقه متوسط منتقل کرد که نادیده گرفته می شوند و لذا به سمت ترامپ متمایل شدند.

01

۶ – یکی از نکاتی که تیم ترامپ بر روی آن انگشت گذاشت و بزرگنمایی کرد، وضعیت سلامتی هیلاری کلینتون بود. هیلاری چندین بار در مراسم مختلف، دچار ضعف بدنی شد، از حال رفت و تلو تلو خورد. جمهوریخواهان با بیان این که نمی توان سکان اداره امریکا را به دست زنی سالخوره و بیمار دارد، توانستند بر روی آرای مردد اثر گذار باشند.

۷ – اوباما در طول ۸ سال ریاست جمهوری اش، به عنوان کسی که برنده جایزه صلح نوبل شده بود، کمتر از سایر رؤسای جمهور آمریکا اقتدارگرایی کرد. کاندیدای دموکرات ها نیز زنی بود که نمی توانست حس اقتدار را در آمریکایی ها زنده کند.
در واقع ، نیاز جامعه آمریکا به اقتدارگرایی – که ریشه تاریخی دارد – در ۸ سال گذشته، ارضا نشده بود و این، دقیقاً همان نقطه ای بود که ترامپ روی آن دست گذاشت و با عباراتی مانند آمریکا بار دیگر قدرتمند خواهد شد، آمریکا را از نو خواهیم ساخت و … حس اقتدارگرایی آمریکایی ها را معطوف به خود کرد و آمریکایی ها احساس کردند که “تغییر” با او محقق خواهد، همان گونه که ۸ سال پیش، اوباما را نماد “تغییر” دانستند.

۸ – در ۸ سال حاکمیت دموکرات ها، متوسط درآمد مردم آمریکا در سال رو به کاهش بوده است (برخی منابع از کاهش ۲ الی ۳ هزار دلاری خبر می دهند) و این برای مردم کشوری که سرمایه داری در آن حرف اول را می زند، هرگز خوشایند نبود. در چنین شرایطی، یک تاجر موفق که به ریزه کاری های تجارت و اقتصاد وارد است کاندیدای جمهوریخواهان شد تا بخشی از آرای مردد به سمت او مایل شوند تا بلکه بتواند گشایشی در معیشت شان ایجاد کند.

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *